خانواده نهاد مقدس یا مسئول؟

ما مردم خاورمیانه با مفاهیمی مانند تقدس مادر، پدر و حتی خواهر و برادر آمیختهایم. گویی از لحظهای که به دنیا میآییم تا لحظهای که با زندگی خداحافظی میکنیم، مهر مقدس انگاشتن نهاد خانواده بر پیشانی ما داغ زدهشده. اما سوالی که پیش میآید آن است که این ریشهی این الزامات در کجاست؟ آیا این باوری است که باید آن را به عنوان یک اصل بپذیریم و یا آنکه میبایست دربارهی فلسفهی آن فکر کنیم و خودمان به نتیجه برسیم؟
وقتی از مسئولیت خانواده حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
تا به حال برای شما پیشآمده که در روابط انسانی و به خصوص عاطفیتان احساس کنید که نسبت به حل بحرانها ناتوان هستید؟ تا کنون پیشآمده که در مقابل یک اتفاق تلخ در روابطتان سردرگم شوید و ناخودآگاه دست به کارهایی بزنید که بعدها آثار جبران ناپذیر بر زندگی شما بگذارند؟ تا به حال شده که بالغ بر 20 بار با کسی تماس بگیرید و او جواب شما را ندهد؟ تا کنون پیشآمده که وقتی در لایههای زیرین وجودتان عشق را به کسی احساس میکنید به جای استفاده از این احساس در بحثها دور بایستید و بخواهید به فرد مورد نظر پیام «برایم مهم نیست.» بدهید؟
فکر میکنید ریشهی این رفتارها در کجاست؟ این رفتارهایی که قطع به یقین تعداد زیادی از ما تجربه کردیم و با آنها همذاتپنداری میکنیم؟
وابستگی ناایمن
بله درست است. ریشهی تمامی این رفتارها مقولهای است به نام وابستگی ناایمن. اما سوال این است که وابستگی ناایمن از کجا نشات میگیرد؟ جواب این سوال تا حد زیادی تلخ و البته دلهرهآور است.
ایمن یا ناایمن بودن نوع وابستگی افراد در 6 ماه ابتدایی زندگی آنها تعیین میشود. واقعیتی که اکثر خانوادههایی که تصمیم میگیرند صاحب فرزند شوند از آن بیخبر هستند. نوزاد از لحظهای که به دنیا میآید تا زمانی که سنین نوجوانی را پشت سر بگذارد و در حدود 18 سالگی مستقل شود، تاثیرپذیر است. این تاثیرپذیری فقط به این معنا نیست که رفتارهای ما را میبیند و از آنها الگو برداری مینماید. بحث بسیار از اینها که سالها شنیدیم پیچیدهتر است اما 6 ماه اول زندگی نوزاد بسیار تعیین کننده است.

نوزاد در 6 ماه اول زندگی به هیچ عنوان نباید لحظهای و کمتر از لحظهای بدون مراقبت و توجه مادر تنها بماند. مادران در 6 ماه اول میبایست تمام لحظاتشان را در اختیار نوزاد بگذارند. غیر از شیر دادن و رسیدگی به امور نوزاد، در آغوش کشیدن مداوم او یک امر تعیین کننده است. اگر مراقبت و توجه به نوزاد به اندازهی کافی اتفاق نیافتد نوزاد در ادامهی زندگی دچار وابستگی ناایمن خواهد شد.
انواع وابستگی ناایمن
اصولا دو نوع وابستگی ناایمن داریم:
- وابستگی اضطرابی
- وابستگی اجتنابی
افرادی که دچار وابستگی از نوع اضطرابی هستند، معمولا در سنین بالاتر به دیگران باج میدهند. وضعیت آنها با شریک عاطفیشان از همه بدتر است. آنها مدام در حال امتیاز دادن به طرف مقابل و قرارگیری در موضع ضعف هستند. اینها همانهایی هستند که اگر از طرف مقابلشان بیتوجهی ببینند از درون فرو میریزند و زندگیشان تعطیل میشود. همانهایی که 20 بار برای شریک عاطفیشان میسکال میاندازند و همواره به او این پیام را میدهند که «حال خوب من به تو وابسته است.»
در مقابل افرادی که دارای وابستگی اجتنابی هستند برعکس این عمل میکنند. آنها درون خودشان عشق و وابستگی را احساس میکنند اما برای آنکه از قرارگیری در موضع ضعف جلوگیری نمایند، برخلاف درونشان عمل میکنند. وضعیت این گروه از گروه اول ابدا بهتر نیست. این افراد هم به اندازهی همان گروه در معرض خطر فروپاشی روابط مهم زندگیشان و سپس افسردگی در پی آن هستند. کسانی که موقع بحث جلوی شما یک دیوار سنگی میچینند و اجازه نمیدهند چشمهی گفتوگو جاری شود؛ چراکه نگران هستند در موضع ضعف و تقصیرکاری قرار بگیرند، جز این دسته میباشند.
شروع رابطه همه چیز خوب پیش میرود و هیچ کدام از طرفین نمیتوانند به مشکلات و نواقص رابطهای که در آن هستند پی ببرند. اما بعد از مدتی چشمها به واقعیت باز شده و به این پی میبرید که آیا در یک رابطهای که در آن هستید یک رابطهی سالم است یا خیر.
چطور بفهمیم در رابطه مسموم هستیم؟
تاثیر مقدس انگاشتن نهاد خانواده بر زندگی فرزندان
همانطور که پیشتر گفتیم سرنوشت فرزندان و نحوهی برخورد آنها با مسائل در زندگی در 6 ماه ابتدایی زندگیشان شکل میگیرد. در ادامه نیز شخصیت و روان آنها مدام توسط رفتارهای خانواده تاثیر میپذیرد. اما این تفکر که پدر و مادر مقدس هستند هرگز به آنها اجازه نمیدهد که وقتی دچار بحرانهای شخصیتی و روحی شدند، زخمهای گذشته را به درستی واکاوی کنند.
این گره فقط برای فرزندان در ارتباط با خودشان ایجاد نمیشود. یک گره بزرگ بین فرزندان و خانواده ایجاد میشود چراکه خانواده نیز با مقدس انگاشتن نهاد خانواده به فرزندان اجازه نمیدهند که انگشت اتهام و تقصیر را سوی آنها بگیرند. مدام به فرزندان یادآور میشوند که برایشان زحمت کشیدند، آنها را به دنیا آوردند و بزرگ کردند و عمر و جوانیشان را به پایشان ریختند. این گزارهها غلط نیست! آنها واقعا تمام این کارها را انجام دادهاند و این امر تا حد زیادی قابل ستایش است اما این ماجرا ابعاد دیگری نیز دارد.
بعد دیگر آن مسئولیت خانواده نسبت به سلامت روان فرزندان است که تمامی ابعاد دیگر زندگی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد. هیچ کدام از زحماتی که پدر و مادرها کشیدهاند نمیتواند مسئولیت آنها را در ارتباط با سلامت روان فرزندان سلب کند.
ریشهی مقدس انگاشتن پدر و مادر
تابحال از خودتان پرسیدهاید که چه کسی انتخاب کرده که شما در این دنیا باشید و با مشکلات آن دست و پنجه نرم کنید؟ بله درست است. پدر و مادر شما! برای هیچ کدام از آدمها دعوتنامهای تحت عنوان «ورود به دنیای آدمها» نفرستادند. دو نفر تصمیم میگیرند که کسی را به این دنیا اضافه کنند و آن کس هیچ حق انتخابی در این باره ندارد.
به علاوه زمانی که فرزندان به دنیا میآیند تا رسیدن به سنین نوجوانی تقریبا هیچ اختیاری از خودشان ندارند که بتوانند به وسیلهی آن از خودشان در مقابل رفتارهای غلط خانواده مراقبت کنند. سرنوشت آنها و تمام زندگی آنها در گرو رفتار صحیح و مسئولیتپذیرانه پدر و مادرها است. با این همه همچنان عدهی زیادی به صورت متعصبانه پدر و مادر را دو فرد مقدس تلقی میکنند که هیچ انتقادی به آنها وارد نیست.
مقدّس در لغت به معنی «پاک، پاکیزه، منزه، پاککرده، به پاکی یادشده، و به پاکی خواندهشده» است. افراد مذهبی، اشیاء، موجودات، یا مکانهای مقدّس را چیزهایی در اساس کائنات میدانند که اثری دگرگونکننده بر زندگی و سرنوشت آنان دارند. مقدّس به ماهیتی گفته میشود که از امور روزمره به دور و از دسترس انسانها خارج است. قوانین ویژهای برای رفتار با مقدسات وجود دارد.
قدرت برای تقدس تصمیم می گیرد!
سالیان سال تاریخ درگیر تصمیمات افراد قدرتمند نظیر پادشاهان، جنگ آوران و رهبران بوده و هست. سالیان سال در اکثر جوامع تمام تلاشها بر این بوده که تمرکز قدرت پراکنده نشود و امور از دست قدرتمندان خارج نگردد. خانواده نیز به عنوان یک زیر شاخه از درخت تنومند جامعه که ریشههای آن تمرکز قدرت بوده است از این قاعده مستثنا نبود. تعلیم و تربیت و شکلگیری باور افراد در خانه و خانواده انجام میشده و اگر این امور به روشی خلاف آنچه در جامعه جریان دارد انجام میشد، نظم جامعه و برنامههایی که قدرتمندان داشتند بهم میریخت.
اینگونه شد که تاریخ پدران را نیز مانند پادشاهان و رهبران ولینعمت و صاحب اختیار فرزندان دانست. نقش مادری نیز به میان آمد تا به این صحنه رنگ احساسات بپاشد و مسئلهی قدرت را کمرنگ کند. تمرکز قدرت و سلطه بر فرزندان تحت لوای احساس، نگرانی و عشق والدین به فرزندان در خانواده حاکم شد و این امر سالیان سال و تا به امروز در برخی جوامع، به خصوص در جوامع شرقی ادامه یافته است.
شاید بسیاری از افراد بدون فکر کردن به ریشهی این مسائل همچنان به این سنت پایبند باشند و زاد ولد نیز بکنند اما عاقبت این مقدس انگاشتن تا به امروز نتایج خوبی بدست نداده است. بعد از این هم همینطور خواهد بود.