معرفی و نقد فیلم جهان با من برقص

جهان با من برقص اولین ساختهی سینمایی سروش صحت میباشد. سروش صحت متولد سال 1344 در اصفهان است و فعالیت بازیگری خود را در سال 1378 با بازی در فیلم شراره آغاز کرده است. سروش صحت با بازی در سریالهای مهران مدیری به شهرت رسید و بعدها خودش سریالهایی مانند لیسانسهها و ساختمان پزشکان را کارگردانی کرد. اما این بار سروش صحت با یک فیلم سینمایی متفاوت از باقی فیلمهایی که در حال حاضر به روی پرده میآیند، وارد کارگردانی سینما شد.
این فیلم در زمان اکران خود بر روی پردهی سینما فروش بسیار زیادی داشت. اگر پس از اتمام فیلم به حرفهای تماشاگران گوش میکردید، کمتر کسی از خرید بلیط فیلم جهان با من برقص و تماشای آن به مدت 96 دقیقه ناراضی بود. در این مقاله به خلاصهی داستان این فیلم و نقد و تحلیل آن میپردازیم.
جزئیات بیشتر را دربارهی فیلم جهان با من برقص در اینجا بخوانید.
خلاصهی داستان
خط داستانی فیلم جهان با من رقص به هیچ عنوان پیچیده نیست. داستان بسیار ساده است و ما همان ابتدا با همه چیز آشنا میشویم. جهانگیر، شخصیت اصلی داستان که نقشاش را علی مصفا بازی میکند، مبتلا به بیماریای شده که ظرف چند ماه جان او را خواهد گرفت. در این مدت دوستان او به ویلای شخصی او در شمال کشور میروند تا بیش از پیش با جهانگیر وقت بگذرانند. یا به قولی از فرصت زنده بودن او بیشتر استفاده کنند. این قصه برای سینمای ما میتواند یک بهانهی بینظیر برای ساختن یک سینمایی تلخ باشد اما سروش صحت از راه دیگری این قصه را روایت میکند.
او به جای تلخ کردن این روزهایی که به مرگ جهانگیر باقی مانده، دست بر روی مفاهیم انسانی گذاشته تا به مخاطب نشان دهد دنیا و بالا پایینهایش چقدر بیارزشتر از آن است که از لحظات آن لذت نبریم. به چیزهایی بپردازیم که که سوی چشم ما را برای دیدن لحظات ارزشمند زندگی کم میکنند. و یا اینکه بخواهیم در این دنیای چند روزه کینهورزی کنیم و ار بعضی از خطاها چشم نپوشیم.
اما بعضا به خط داستانی این فیلم نقدهایی نیز وارد شدهاست. نقدهایی از این دست که قطعههای داستانی و داستان زندگی هر یک از شخصیتها در نهایت نتوانسته یک مجموعهی واحد را تشکیل دهد و به سرانجام برسد. در واقع به داستان هر یک از شخصیتها که حقیقتا به تنهایی داستان جذابی دارند به قدر کافی پرداخته نشدهاست. یا اینکه جهانگیر که شخصیت اصلی داستان است منفعل بوده و اتفاق خاصی را رقم نمیزند.
هدف داستان فیلم جهان با من برقص
با این همه بنظر میرسد که داستان کاملا به هدف خود رسیده است. مخاطب از دیدن فیلم لذت برده و حالا میتواند به زندگی از منظر دیگری نگاه کند. انتخاب لوکیشن فیلم برای تفهیم این موضوع بسیار هوشمندانه است. اتفاقات در لوکیشنی رقم میخورد که شبیه زندگی ماشینی اکثریت ما مردم نیست. این موضوع خودش برای اینکه مخاطب را وادار کند طور دیگری به زندگی نگاه کند، بسیار موثر بوده و گویا به نتیجه نیز رسیده است.
بازیگران نیز در رساندن مخاطب به این هدف بسیار موثر بودهاند. آنها در این فیلم بازی بسیار یکدست و درخشانی را ارائه دادهاند. نمیتوان گفت که این فیلم یک سوپراستار دارد. چراکه در هیچ یک از صحنهها بازیگری وجود ندارد که با بازی انفرادی خود به درخشان شدن فیلم کمک کرده باشد. بازیها در ارتباط با یکدیگر است که معنا پیدا میکنند و از این فیلم یک شاهکار میسازند.

جهان با من برقص، کمدیای با چاشنی سورئالیسم
خوشبختانه سروش صحت توانسته مفهوم مرگ را طوری عرضه کند که در عین تلخی، مخاطب را سرشار از احساسات خوشایند کند. بسیاری از فیلمها در سینمای ما هستند که بدون عرضهی مفهوم مرگ و تنها با عرضهی مفاهیمی مانند پایان هر اتفاق خوشایندی، مخاطب را از غم لبریز میکنند. چیزی که در این روزگار مخاطب ما به آن نیاز ندارد دقیقا غم است. چراکه از آن بسیار دارد. سروش صحت به این واقعیت قائل بوده و به هیچ عنوان قصد ندارد مخاطب را با احساس غم تحت تاثیر قرار دهد.
این فیلم با لحنی طنز به یکی از تلخترین حقیقتهای زندگیِ بشر یعنی مرگ میپردازد. صحت، که خود فیلمنامهی فیلمش را نوشته است، به درستی از نشانهها و اسلوبهای ژانری در جهت دستیابی به واقعهای تلخ استفاده میکند؛ واقعهای که آدمهای قصه با شوخیها، نمکپرانیها و بعضاً دعواهای شان آن را بهشدت باورپذیر و تلطیفشده میکنند. سروش صحت ضمن آنکه میکوشد فضای کار خود را کاملاً رئالیستی از آب درآورد وجوه سوررئالی را نیز در بطن کارش قرار میدهد تا به موازات رخدادهای کاملاً واقعگرایانهی داستان، بر بُعد ماورایی و غیرمادی آن نیز تسلط داشته باشد. موسیقی ذهنی جهان و آن مینیبوس قرمز در حال گذر به ظرافت بر نشانههایی دلالت میورزند که فیلمساز از بیان مستقیم آنها اجتناب کرده است؛ مفاهیمی که در لایههای زیرین متن کار قابل خواندنند.
ما با مرگ میرقصیم!
نکتهی جالب دربارهی این فیلم آن است که نشان میدهد جهانگیر در تمام زندگیاش سعی کرده یک سبک زندگی سالم را در پیش بگیرد. دور از هیاهو و آلودگی شهر در یک روستای خوش آب و هوا در شمال ایران زندگی میکند. از محصولات ارگانیک استفاده کرده و هر روز ورزش میکند. اما مرگ در سنی که اصلا انتظارش را ندارد به سراغش آمده. در خلال داستان نیز یکی از دوستان جهانگیر وارد قصه میشود که با دختری 20 سال کوچکتر از خودش ازدواج کردهاست. سکانسهای مربوط به این زوج نیز در نوع خود بسیار جالب و دوستداشتنی است. فیلم دارد نشان میدهد که هرچند این ازدواج از نظر دیگران و عوام مردم غلط است اما این دو نفر با یکدیگر خوشحال هستند و دارند این روزگار را از سر میگذرانند.
همه و همهی این قصهها و داستانهایی که دربارهی شخصیتهای فیلم روایت میشود میخواهند بگویند، مرگ با ما شوخی دارد! میخواهد بگوید که مرگ را نیز مانند زندگی نباید جدی بگیریم. رهایی و رهایی و رهایی تنها پیامی است که این فیلم سعی دارد به مخاطب القا کند. اینکه دنیا به اندازهی کافی سخت هست و نباید بیشتر آن را سخت گرفت. مرگ اگر بخواهد بیاید میآید و فرصت واقعا کوتاه است. این ما را ملزم میکند که از هر چیزی لذت ببریم.
معرفی فیلم
آپارتمان فیلمی است از بیلی وایلدر، کارگردان صاحب سبک اتریش تبار آمریکایی که در سال ۱۹۶۰ به روی پرده رفت. فعالیت هنری «بیلی وایلدر» (كارگردانی) از سال ۱۹۲۹ شروع شد و تا سال ۱۹۸۹ كه رسماً بازنشستگی خود را اعلام كرد، ادامه داشت. بیلی وایلدر صاحب آثاری بزرگ مانند «بعضیا داغشو دوست دارن»، «بازداشتگاه شماره ۱۷»، «آخر هفته از دست رفته» و شاهکارهایی چون «بلوار سانست» و «غرامت مضاعف» است. نگاهی که بیلی وایدر به آمریکای زمان خود داشت بسیار شگفانگیز و البته نقادانه بود. همین نگاه باعث خلق آثار ارزشمند بیلی وایلدر شد. آثاری که امضای او بر تک تک صحنههای آنها قابل مشاهده است.