نقد فیلم آپارتمان The Apartment 1960

آپارتمان فیلمی است از بیلی وایلدر، کارگردان صاحب سبک اتریش تبار آمریکایی که در سال 1960 به روی پرده رفت. فعالیت هنری «بیلی وایلدر» (كارگردانی) از سال 1929 شروع شد و تا سال 1989 كه رسماً بازنشستگی خود را اعلام كرد، ادامه داشت. بیلی وایلدر صاحب آثاری بزرگ مانند «بعضیا داغشو دوست دارن»، «بازداشتگاه شماره 17»، «آخر هفته از دست رفته» و شاهکارهایی چون «بلوار سانست» و «غرامت مضاعف» است. نگاهی که بیلی وایدر به آمریکای زمان خود داشت بسیار شگفانگیز و البته نقادانه بود. همین نگاه باعث خلق آثار ارزشمند بیلی وایلدر شد. آثاری که امضای او بر تک تک صحنههای آنها قابل مشاهده است.
فیلم آپارتمان دارندهی پنج جایزهی اسكار (بهترین فیلم، بهترین كارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین تدوین و بهترین كارگردانی هنری) و پنج نامزدی اسكار (بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جك لمون، بهترین بازیگر نقش اول زن برای شرلی مكلین و…). این فیلم در ژانر کمدی درام ساخته شده و در نوع خود بینظیر است.
اطلاعات بیشتر دربارهی فیلم آپارتمان را در اینجا بخوانید.
داستان فیلم آپارتمان
آپارتمان داستان مردی را نقل میکند به نام سیسی باکستر با بازی درخشان جک لمون. آقای باکستر در یک شرکت بیمه کار میکند که در آنجا اساس جایگاه افراد و روابط کاریشان با یکدیگر چیزیست به جز مسائل کاری. صحنهای که گره اصلی داستان را به ما نشان میدهد تقریبا در دقیقهی پنجم، ششم فیلم مشخص میشود. باکستر، در تاریکی شب، توی سرما زیر پنجرهی یک آپارتمان ایستاده و انگار منتظر کسی یا چیزی است. فضاسازی در این لحظه بینظیر است. تاریکی، سرما، لرز باکستر، فسردگی و خمودی زندگی باکستر را کاملا به مخاطب القا میکند.
باکستر صدای زن و مردی را میشنود و آنوقت جایی پنهان میشود تا آنها از آپارتمان بیرون بیایند و خارج شوند. بعد باکستر میرود داخل آپارتمان و کلید را از زیر پادری بر میدارد. در این لحظه یکی از همسایهها سر میرسد و با او راجع به معضلات ساختمان صحبت میکند. اینجاست که مخاطب متوجه میشود باکستر کسی است که آپارتمانش را به دیگران اجاره میدهد.
در خلال فیلم مشخص میشود که باکستر آپارتمان را به کارمندان عالیرتبهی شرکت بیمه اجاره میدهد. اما تعداد این کارمندان به قدری زیاد است که باکستر یک تقویم روی میزش گذاشته که مبادا قرارها تداخل پیدا کنند. کارمندان بالادستیای که همگی خانواده دارند و صاحب همسر و فرزند هستند. آنها معشوقهی خود را به آپارتمان مقبول باکستر میآورند و ساعاتی را با یکدیگر خوش میگذرانند. باکستر اذعان دارد که آپارتمان را به این دلیل اجاره میدهد که میخواهد خودش پول اجارهی آن را در بیاورد.
روح قصه
در تمامی صحنههای این فیلم و تمام لحظاتی که گرههای داستان باز میشود، گویی فیلم روحی دارد که به وسیلهی آن زنده است و ادامه مییابد. آن روح کرامت انسان است. کرامتی که با کپتالیسم جامعهی آمریکایی تحتالشعاع قرار گرفته است.
سیسی باکستر صبح زود به سرکار میرود و تاشب مدام چند کار تکراری انجام میدهد. حتی ریتم صدایی که از کیبردی که روی دکمههای آن میکوبد، بلند میشود نیز تکراری است. آنوقت زمانی که همه به خانههایشان میروند، باکستر سر کار تنها میان کاغذها و صندلیهای خالی مینشیند تا اضافهکاری کند. اما هدف غایی باکستر اضافهکاری نیست. باکستر منتظر است تا زمان اجارهی آپارتمانش به پایان برسد.
صحنههایی که باکستر بعد از رفتن مهمانها وارد خانه میشود و تنهایی میان آثار خوشگذرانی آنها غذای حاضری آماده میکند، لباس راحتی میپوشد و مقابل تلویزیون که هیچ برنامهی راضی کنندهای نشان نمیدهد غذا میخورد، بینظیر هستند. به تک تک سلولهای مخاطب تنهایی باکستر را القا میکنند.
فیلم اشارهی ظریفی به فساد اخلاقی دارد. به اینکه همهی برخوردهای روزانه در ادارات، ناشی از مسایل دیگری است كه درحقیقت نباید هیچ ارتباطی به هم داشته باشند، ولی دقیقاً در ارتباط مستقیم هستند! و همهی اینها به خاطر عنصری است به نام پول.
انسانها صبح تا شب را کار میکنند و برای رسیدن به مقام بالاتر انواع دروغها را میگویند و دوز و کلک سوار میکنند. همه چیز را زیر سوال میبرند اما در نهایت زیردست کسی هستند که با یک اشاره تمام معادلات آنها را بهم میریزد. و آنکس آقای رئیس آن شرکت بیمه است.

شخصیت اصلی قصه آپارتمان
تمام اینها که گفتیم به قاعدهی جهان امروز باید از باکستر مردی بسازد قصیالقلب که او نیز تن به هر کاری میدهد تا به اهدافش برسد و به نوعی خوش بگذراند. اما در این فیلم ابدا چنین شخصیتی از باکستر نمیبینیم. سیسی باكستر فیلم آپارتمان اگرچه كاراكتری كمیك و به ظاهر غیرجدی است اما با این وجود در ذهن مخاطب فیلم به عنوان الگویی مثال زدنی از یك مرد نمونه برای همیشه باقی می ماند. كسی نمی تواند با كمدی خواندن فیلم و شوخی دانستن این شخصیت، تأثیر سازنده ی آن را در ناخودآگاه مخاطب انكار كند. باكستر نه فقط یك كاراكتر سینمایی كه یك شخصیت واقعی است.
این ویژگی علاوه بر فیلمنامه و كارگردانی اثر، به بازیگر نقش باكستر یعنی جك لمون هم بر می گردد. میمیك چهره ی جك لمون به گونه ای است كه می تواند هم كمیك باشد، هم سمپاتیك، هم جدی و حتی تراژیك، هم رمانتیك. كمتر چهره ای در سینمای طنز هست كه این ویژگی ها را توأمان داشته باشد.
دیالوگهای مابین خانم کوبلیک و آقای باکستر در آسانسور که سراسر نشان از خوشقلبی و درک آنها از انسانیت است، از خاطرهانگیزترین بخشهای فیلم است. آنجا که خانم کوبلیک اذعان دارد از اینکه آقای باکستر هنگام ورود به آسانسور کلاهش را برمیدارد درحالیکه هیچکس جز آقای باکستر این کار را نمیکند، خشنود است، پیام بزرگی برای مخاطب دارد. پول و مقام برای کسی شخصیت محترم بوجود نمیآورد.
نحوهی تاثیرگذاری بر مخاطب
این فیلم ابدا به دنبال تاثیرگذاری بر افکار مخاطب نیست. مستقیما قلب مخاطب را نشانه میرود. آپارتمان نمیخواهد به مخاطب پیام اخلاقی بدهد بلکه میخواهد در مخاطب یک باور قلبی شکل بگیرد. به قدری سکانسها و دیالوگهای مربوط به تقابل فرن و آقای باکستر زیبا و ظریف ساخته و پرداخته شده که اگر مخاطبی با رفتارها و سبک زندگیای شبیه آقای رپیس هم فیلم را ببیند، به آقای باکستر قبطه خواهد خورد. به آن حجم از خلوص، صبر و تعهد او به انسانیت. تعهد به انسانیت نه در اندازههای غیر واقعی و آرمانی بلکه در اندازهی سیسی باکستر بودن در جامعهی دههی 1960 تا 1970 آمریکا.
فیلم کره ای زبان Parasite که توانست در جشنوارههای بین المللی خوش بدرخشد، از آن فیلمهایی است که نه تنها ارزش یکبار دیدن، بلکه ارزش بارها دیده شدن را دارد. در این مقاله به معرفی و نقد فیلم Parasite ساخته بونگ جون هو میپردازیم.