پذیرش پنج حقیقت برای آرامش

افراد معمولا بر این باورند که هرقدر بر زندگی تسلط بیشتری داشته باشیم، آرامش ما نیز بیشتر است. اما دیوید ریکو، نویسندهی معروف و توانمند در زمینهی روانشناسی، این باور را کاملا به چالش کشیده است. پل ریکو کتابی نوشته که در آن 5 اصل جدید را طرح میکند که با پذیرش آنها میتوانیم در زندگی صاحب آرامش بیشتری شویم.
نام این کتاب «5 راز آرامش بعد از سی سالگی» است. دیوید ریکو در این کتاب، مراحل زندگی ما را مانند یک کوهنوردی جذاب و طولانی نشانمان میدهد. ابتدا ما را از یک جادهی کوهستانی پرشیب و دلهرهی روانی بالا میبرد و وقتی به اوج قلهی حقیقت هراسآور رسیدیم، با ارائهی راهکارهایی جالب، سعی در پایین آوردن ما از قلههای گرفتاری، ترس و افکار خورنده میکند.
در این کتاب 5 حقیقت عنوان شده که اگر آنها را بپذیریم و با آنها زندگی کنیم و سعی نکنیم که آنها را تغییر دهیم یا بر علیهشان بجنگیم، خوشبختی و آرامش به ما رو خواهند کرد. در این مقاله این پنج حقیقت را نام برده و آنها را تحلیل میکنیم. اما یادتان باشد که این مقاله هرگز جای آن کتاب را نمیگیرد. پس اگر به این مطلب علاقهمند شدید، حتما سراغ این کتاب بینظیر دیوید ریکو بروید و آن را مطالعه نمایید.
کتاب دیگر دیوید ریکو را در اینجا مشاهده کنید.
اولین حقیقت : همه چیز تغییر میکند و پایان میپذیرد
اولین و مهمترین حقیقتی که اگر آن را بپذیریم خوشبختترین آدم دنیا خواهیم بود آن است که: همه چیز تغییر میکند و پایان میپذیرد. رابطه، اشتیاقها و انگیزهها هیچکدام کامل و راضیکننده نیست.
اگر شما بعد از چند سال رابطه یا ازدواج به خودتان وشریک عاطفیتان نگاه میکنید و با خودتان میگویید پس اشتیاق روزهای اول کجا رفت، بدانید که این تنها شما نیستید که آن اشتیاق را گم کردهاید. این دقیقا طبیعت و ماهیت زندگی در این دنیاست. هیچ اشتیاقی همیشگی نیست. حتی اشتیاق به آدمی که مطمئن هستید در این دنیا هیچکس را به اندازهی او دوست ندارید. اشتیاق برای هر چیز دیگری که روزی در زندگی آرزوی آن را داشتید و حالا به آن رسیدهاید نیز روزی کاملا از بین میرود و تبدیل میشود به روزمرهی شما. پذیرش این حقیقت تا حد زیادی به آرامش شما کمک میکند.
اوضاع همیشه مطابق نقشه پیش نمیرود
بسیاری از افراد برای تک تک لحظههای زندگی خود برنامه ریزی میکنند. برای تمامی تصمیمات خود نقشهی راه دارند. به طبع وقتی این افراد برای تهیهی برنامهها و نقشههای خود وقت گذاشتهاند، در صورتیکه اوضاع مطابق نقشه پیش نروند مضطرب میشوند. بعضا ممکن است این اتفاق کنترل شرایط را نیز از دست آنها خارج کند.
راهکار مدنظر ما این نیست که برنامهریزی نکنید. اتفاقا برنامهریزی برای پیشبرد اهداف بسیار لازم است. اما این حقیقت را بپذیرید که همهی ما انسانها از اولین روز زندگیمان در این دنیا، زادهی واژهای بودیم به نام شرایط. بیشتر مسیر زندگی ما را شرایط ما تعیین میکند. شرایطی که ممکن است اصلا در آن دخیل نباشیم و از محیط خارجی برای ما به وجود آمده باشد. بنابراین شما میتوانید با پذیرش این حقیقت که همه چیز دست شما نیست، با آرامش بیشتری در شرایط بحرانی تصمیم بگیرید.

زندگی همیشه عادلانه نیست
واقعیت این است که در ماهیت زندگی هیچ عدالتی وجود ندارد. کسی که در یک روستای فقیر آفریقایی به دنیا آمده اگر به نوعی شقالقمر کند، میتواند دورهی میانسالیاش را مانند یک نوزاد آمریکایی بگذراند. با هزار خستگی و رنج و زخم و زحمت. در حالیکه آن نوزاد آمریکایی اگر روند نرمال زندگیش را طی کند به همان جایگاه خواهد رسید. این یک واقعیت است. زندگی به هیچ عنوان عادلانه نیست.
اگر با این حقیقت بجنگید و از خودتان توقع داشته باشید، تحت هر شرایطی به تمام آرزوهایتان برسید، افسردگی در انتظار شماست. باید بپذیرید که بسیاری از اتفاقات دست شما نبوده و نیست. بازی زندگی یک انسان زیبا و خوش قیافه قطعا با زندگی کسی که یک چهرهی نازیبا دارد فرق میکند. این یک جملهی تلخ است اما حقیقت دارد. حقیقتی که اگر آن را درون خودمان حل کنیم، آرامش زیادی بر زندگیمان حاکم میشود.
رنج قسمتی از زندگی است
وقتی تحت فشار رنج و غم قرار میگیریم و مشکلات ما را احاطه میکنند، اولین سوالی که از خودمان میپرسیم معمولا این است:«چرا من؟». بسیاری از اوقات فکر میکنیم این حجم از درد و رنج و سختی و جبر فقط مختص زندگی ماست. بیرون و ویترین زندگی دیگران را میبینیم و به آن قبطه هم میخوریم درحالیکه رنج بخشی از زندگی همهی آدمهاست. و نکتهی مهم آن است که رنج هرکس برای خودش بسیار سنگین و بزرگ است.
پس به جای مقاسهی زندگی خودمان با زندگی دیگران و غصه خوردن از میزان رنج موجود در زندگی و روزهایمان بهتر است با این حقیقت کنار بیاییم که رنج بخشی از زندگی است. بخش بزرگی از زندگی نیز هست. چراکه همواره سنگینی غصهها از شادیها بیشتر است. اوقات خوش کوتاه هستند و اوقات غم قد میکشند و دراز میشوند. اگر با این حقیقت روبرو شویم قطع به یقین میتوانیم آسانتر از قبل از آن عبور کنیم و کمتر در رنجهایمان غرق شویم.
آخرین حقیقت :مردم همیشه با محبت و وفادار نیستند
میدانید عامل اصلی خودخوری و رنج بشر در ارتباطات اجتماعی کدام است؟ انتظار! انتظار است که باعث میشود شما در روابط اجتماعی خود احساس سرخوردگی کنید. بپذیرید که تمام آدمهای اطراف شما، حتی خانوادهی شما، حتی عزیزترین افرادی که باهم روزهای بینظیری داشتید نیز خودشان را از هرچیزی بیشتر دوست دارند. زندگی نیز برای هرکسی پر از سراشیبی و سختی است که ممکن است در خلال آنها اهمیت برخی چیزها برای افراد کمرنگ شود. محبت کردن به همه، حفظ حلقهی دوستان، اثبات وفاداری و غیره نیاز به روحیهی بالا و زمان کافی دارد. مردم وقتی درگیر مشکلاتشان میشوند ممکن است این ویژگیهایشان را از دست بدهند. بنابراین سعی کنید با این حقیقت کنار آمده و انتظارات خود را کم کنید. اینگونه برای خودتان نیز راحتتر است.
برای همه ما پیش آمده است که در موقعیتهای حساس و مهم به ترس از شکست اجازه دادیم بر ما غلبه کند. دلیل این کار چیست؟ چرا ترس از شکست میتواند امید ما برای پیروزی و موفقیت را در یک لحظه تبدیل به ناامیدی کند؟ چگونه میتوان بر این ترس غلبه کرد؟ در ادامه به این سوالات پاسخ خواهیم داد.