شاد بودن از هر چیزی مهمتر است

زندگی امروز ما پر از عجله، بدو بدو، دغدغه و نگرانی است. گاهی یادمان میرود که اصلا این همه عجله و نگرانی برای چیست؟ مگر ما در زندگی چیزی جز شادی و شاد بودن میخواهیم؟ چرا گاهی این موضوع را فراموش میکنیم و شاد بودن را به هدفهای دور و دراز و دست نیافتنی میفروشیم؟
هر بار در این مسیر به خود میگوییم: به فلان جا که برسم، بس است. دیگر چیزی نمیخواهم. اما آیا این جمله واقعیت دارد؟ ما فراموش میکنیم و دائم بیشتر میخواهیم. نگرانی و دغدغهمندی عضو جداییناپذیر زندگی ما است. همه ما میدانیم که در شرایط اقتصادی فعلی نمیشود با شعار در لحظه زندگی کن پیش رفت اما برقراری تعادل هم موضوع مهمی است که اغلب فراموش میکنیم.
بحران میان سالی
اکثرا آدمها وقتی به میانسالی نزدیک میشوند، به عقب برمیگردند تا عملکرد خود را ارزیابی کنند. آنها خودشان را میبینندد که از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند، شروع به کار و فعالیت اقتصادی کردند، تشکیل خانواده دادهاند و …
فکر میکنید چند درصد این افراد با نگاه کردن به این مسیر از موفقیتهای خود خرسند میشوند و احساس شور و شادی دارند؟ نگاه کردن به مسیری که گذشته است، برای بسیاری از افراد به جای شادی، احساس پوچی میآورد. آنها از خود میپرسند: این همه تلاش به چه کار میآید وقتی نشد شاد باشم؟ و الحق که سوال درستی است.
آیا شاد زیستن یک انتخاب است؟ در پاسخ به این سوال میتوانیم بگوییم که شاد زیستن تا حدی به گذشته و شرایط ما مربوط است. بعضا گفتن این جمله که «شاد زیستن، یک انتخاب است» میتواند آثار مخربی روی طرف مقابل ما بگذارد. در مقاله زیر در مورد احساس نارضایتی و منشا درونی آن بیشتر بخوانید:
منشا احساس نارضایتی و اضطرابهای درونی
تاثیر فرهنگ و جامعه در شکلگیری این طرز تفکر

فرهنگ ما و جامعهای که در آن زندگی میکنیم هم تاثیر بسزایی در ایجاد چنین روحیهای دارد. این فرهنگ کمالگرایانه و شایسته سالار از ما میخواهد دائم بدویم تا شاید بتوانیم در تعریفهای آن از موفقیت بگنجیم. اما دویدن همیشگی هیچکس را شاد نمیکند.
کسی که باور دارد برای شاد بودن باید پول بیشتری داشته باشد، ازدواج کند،فرزند بیاورد، وزن کم کند، سفرهای خارجی برود، ماشین آنچنانی داشته باشد و … به دنبال بهانه است. به شما قول میدهیم چنین افرادی با رسیدن به همه اینها باز هم بهانهای برای شاد نبودن دارند.
کمالگرایی میتواند بسیار خوب یا بسیار بد باشد. مرز میان کمال گرایی مثبت و منفی به باریکی یک تار مو است و همیشه باید حواستان باشد مبادا این مرز را رد کنید! در مورد کمالگرایی در لینک زیر بخوانید:
چگونه میشود از دست این بهانهها فرار کرد
دیر یا زود ممکن است ما هم تصمیم بگیریم زندگی گذشته خود را بررسی کنیم. آیا مطمئنید نتیجه این بررسی شما را راضی میکند؟ من که نیستم.
پس باید هرچه زودتر دست به کار شویم و در خودمان انقلابی به پا کنیم. قدم اول این است که به خودمان بگوییم: بهانههایت برای شاد نبودن چیست؟ آنها را دور بریز.
فهمیدن این بهانهها و ترک کردنشان مستلزم این است که با خودتان دوست باشید. یادتان هست یوسف در فیلم آتش بس چگونه با خود درونش ارتباط میگرفت؟ شما هم باید این کار را کنید.
تسلیم بهانهها شدن، هیچ وقت و در هیچ کاری پسندیده نیست. مغز ما به خوبی میداند که این بهانهها کاملا درست و منطقی نیستند اما باز هم تسلیم آنها می شود. چرا؟ چگونه باید در برابر آنها مقاومت کرد؟ اگر به دنبال پاسخ این سوالها هستید، در مقاله زیر با ما همراه باشید:
آشتی با خود

برای آشتی با خودتان نیاز به مدتی تنهایی و تفکر دارید. از این تنهایی استفاده کنید، در آن با خودتان درد و دل کنید، برای خودتان بنویسید و سعی کنید خودتان را بیشتر و بهتر بشناسید. وقتی تنها هستید، همه دغدغه شما برای معتبر به نظر رسیدن، بهتر بودن و … بیمعنی است. در چنین شرایطی شما به دنبال کسب ارزشهای اجتماعی نیستید و میتوانید بدون دغدغه به سراغ امیال درونی خودتان بروید.
در این دوران با خود فکر کنید که جز پول، مال، مقام، اعتبار و شهرت دیگر چه میخواهید؟ روح شما با چه چیزهای دیگری راضی میشود؟ اگر بتوانید پاسخ خوبی برای این سوالها پیدا کنید، شاد بودن در ادامه زندگی برای شما ممکنتر از همیشه است.
تصمیمهایی که برای تغییر در این دوران می گیرید، به خوبی بالا و پایین کنید. این آشتی با خود و برآورده کردن خواستههای روح هرگز نباید به بهای شکست دوباره شما تمام شوند.
برای شاد بودن این کارها را کنید
حالا پس از شناختن و آشتی با خودتان، احتمالا آمادهاید روشهایی که میشود به کمک آنها شاد بود را با آغوش باز بپذیرید. در ادامه برخی از این توصیهها، که توصیه روانشناسان است، آوردهایم:
به جامعه برگردید
پس از شناخت خوب و کامل خودتان و درک هدف و معنای زندگی باید به جماعه برگردید. شما در میان این مردم میتوانید بهتر و بیشتر شاد باشید. داشتن روابط اجتماعی سالم و سازنده شما را تبدیل به آدم بهتری میکند.
عضویت در گروههای دوستانه متعدد، شما را با تیپهای شخصیتی مختلفی آشنا می کند. تیپهایی که هر کدام چیزی را به شما یاد میدهند. چیزی که لزوما خودتان نمیتوانستید به تنهایی آن را بفهمید.
از چه کاری لذت میبرید؟ به همان مشغول شوید
منظور از کار لزوما فعالیتی نیست که با آن امرار معاش میکنید. تغییر شغل و نحوه کسب درآمد شاید در جامعه امروز ما کمی ریسکی باشد و به ضررش نیارزد اما در سایر موارد، علایقتان را دنبال کنید. نگذارید بقیه یا آداب و رسوم کهنه جامعه شما را به سمتی ببرند که دوست ندارید.
به ندای درونی خود گوش کنید. دنبال کردن خواستهها و امیال درونی، شادی بیاندازهای را به شما هدیه میدهد.
معاشرت با افراد بدبین و غرغرو ممنوع
گاهی گلایه و درد دل از صمیمیت زیاد است و تنها دلیلش مشغولیت ذهنی طرف مقابل است. در چنین شرایطی خوب است که با او حرف بزنید، به او امید بدهید و کمکش کنید تا دوباره به روال زندگی بازگردد. اما بعضیها دائم در حال غر زدن و منفیبافی هستند. برعکس گروه اول، ارتباط خود را با اعضای گروه دوم قطع کنید.
آنها چیزی جز رنگ سیاه به دنیای شما هدیه نمیدهند. هرچه دوستی و معاشرت با افراد خوشبین، دنیای شما را رنگی میکند و به شما ایدههای خوبی برای زندگی بهتر میدهد، دوستی با افراد بدبین شما را ناامید میکند و از ادامه دادن مسیر آرزوهایتان بازمیدارد.
نگذارید روزمرگی زندگی شما را تسخیر کند
روزمرگی قاتل شادی است. اگر امروز شما، دقیقا مثل دیروز است و مدتهاست که این جمله را در مورد زندگیتان میگویید، احتمالا باید فکری به حال روزمرگی زندگی کنید. در هر روز یه دنبال فرصتی باشید تا کاری که دوست دارید انجام دهید. کاری که امروز شما را ارزشمند و زیبا کند.
سخت نگرید
بارها گفتیم و شنیدهایم که انسان جایزالخطاست. پس اگر خطایی کردهاید با سختگیری بیش از حد، خودتان را مواخذه نکنید. تقریبا هر خطایی یک جای جبران دارد. همین که پشیمان باشید و دنبال جبران کردن ارزشمند است.
خواندن کتاب «مردی به نام اوه» به شما در مسیر شاد بودن و شاد شدن کمک میکند. معرفی و نقد این کتاب را در مجله اینترنتی امرسان بخوانید: